برسام و آرتینا

شیرین کاری

موش کوچولوی من دیشب تولد عمه افسانه بود و همه خونه عزیز جمع شده بودیم تو مثل همیشه آقا و مااااااه بودی از سر کار که میام همین که زنگ و میزنم اولین کسی که جلو در می ایسته توای اولین کسی که نگام میکنه توای بعد همچین میای خودتو تو بغلم لوس میکنی که من میخوام بمیرم واست دیروز تا یه ربع ساعت تو بغلم بودی و من موهات و بوس میکردم و سرت و مثل گربه میمالیدی رو گردنم و منم لذت میبردم واقعا شیرینی سام سام من وقتی با همیم زیاد بازی نمیکنیم ، آخه تو اصلا زیاد اهل بازی کردن نیستی و بیشتر وقتت رو با موبایل و تبلت و تلفن میگذرونی با موبایل من به همه اس ام اس میدی و به همه شماره ها زنگ میزنی و گیم بازی میکنی یکی از شیطنت هات و بگم تا یادم نرفته دی...
18 شهريور 1392

دل نوشته

 عشق عمه سلام داشتم الان وبلاگت و نگا میکردم دیدم خیلی وقته از عکسای خوشگلت نذاشتم اینجا راستش زیاد وقت عکس لود کردن و ندارم و تو شرکت هم امکان اینکه بخوام عکس واست بذارم نیست به هر حال شرمنده دیگه راستی عزیز دلم ، افسانه الان یه ماهه نی نی داره ، داره واسه تو یه همبازی میاره ایشا... که نی نیه عمه افسانه هم سلامت به دنیا بیاد و مارو خوشحال تر کنه بدون عاشقتم نفسم و عاشقانه دوست دارم الانم که دارم واست مینویسم دلم واسه مهربونیات تنگ شده دست من بود الان میومدم کنارت و باهات کیو کیو بازی میکردم مهربون قشنگم ...
5 شهريور 1392
1